روی پل دخترکی بی پاست

روی پل دخترکی بی پاست

ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﮔﺮﺍﻥﻗﯿﻤﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻠﺴﺎﺕ ﻣﻬﻢ، ﻭﺍﺑﺴﺘﻪﺍﻡ. ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺟﻌﺒﻪﯼ ﺁﺑﺮﻧﮓ ﺑﯽﺧﺎﺻﯿﺘﯽ ﮐﻪ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﮐﻮﺩﮐﯿﻢ ﺍﺳﺖ ﺩﻟﺒﺴﺘﻪ.
ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽﻫﺎ ﺭﺍ
ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﻭﺍﻟﺪﯾﻦ ﻣﯽﺁﻣﻮﺯﻧﺪ ﻭ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ،
ﺍﻣﺎ ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽﻫﺎ ﺍﻧﻌﮑﺎﺱ "ﺧﻮﺩ ﻭﺍقعی من" ﻫﺴﺘﻨﺪ...

محمدرضا شعبانعلی



نویسنده ای که بلد نیست حرف بزند

دوشنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۷، ۰۱:۱۹ ق.ظ

اگه هیچ کاریو تو این دنیا بلد نباشم در عوض تو چیدن کلمات جورواجور کنار همدیگه ٱستادم:/  تنها جایی که آرومم می کنه یه جای نسبتا تاریکه که بتونم بنویسم از همه چیز و همه حروفی که آزرده ام کردن .. حتی وقتی انقد خوشحالم  نمی تونم با زبونی که تو دهنمه به همه ابراز خوشحالی کنم هم. من تو نوشتن اتفاقات تاریخی و احساسی فوق ماهرم تو وصف کردن احوالاتم اما همینایی که دارم مینویسم رو نمیتونم بیان کنم . خوب یادمه از همون بچگیام که یاد گرفتم انشا بنویسم دفترچه خاطراتی بهم زدمو و دیگه لام تا کام از احوالاتم و راست و دروغ و شیطنتام به احدی حرفی نزدم! دیگه رفته رفته صدامو فراموش کردم.. همه عالم و آدم به به می کردن که چقدر بچه سربه راه و مؤدبی ام. کم کم حرفی برای گفتن به نزدیکام پیدا نکردم و حتی حرف زدن باهاشون برام سخت و طاقت فرسا شد، هیچ لذتی با هم صحبتی دفترم پیدا نمی کردم. دیگه اگه روزی یه خط نمی نوشتم روزم شب نمی شد. اما با همه این ها حرف زدن و یاد نگرفتم و فقط عین مونگلا لبخند میزنم

همیشه باید بنویسی تا آروم شی، تا کسی قبل از تموم کردن حرفات قضاوتت نکنه تا ایطوری آروم شی...

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۷/۰۹/۱۲
رقَـیـه ..

نظرات  (۱)

حس مشترک :)
پاسخ:
اصلا بهت نمیاد
والا:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">