روی پل دخترکی بی پاست

روی پل دخترکی بی پاست

ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﮔﺮﺍﻥﻗﯿﻤﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻠﺴﺎﺕ ﻣﻬﻢ، ﻭﺍﺑﺴﺘﻪﺍﻡ. ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺟﻌﺒﻪﯼ ﺁﺑﺮﻧﮓ ﺑﯽﺧﺎﺻﯿﺘﯽ ﮐﻪ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﮐﻮﺩﮐﯿﻢ ﺍﺳﺖ ﺩﻟﺒﺴﺘﻪ.
ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽﻫﺎ ﺭﺍ
ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﻭﺍﻟﺪﯾﻦ ﻣﯽﺁﻣﻮﺯﻧﺪ ﻭ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ،
ﺍﻣﺎ ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽﻫﺎ ﺍﻧﻌﮑﺎﺱ "ﺧﻮﺩ ﻭﺍقعی من" ﻫﺴﺘﻨﺪ...


محمدرضا شعبانعلی

اینستا: roqaye176



پربیننده ترین مطالب

زندگی توی فیلم ها با واقعیت زندگی خیلی فرق داره توی فیلم ها همه چی گل و بلبله همه چی قابل پیش بینیه حق به حقدار میرسه دزدا گیر میوفتن آدم خوبا رنگ خوشبختی رو می بینند اما توی واقعیت هیچ چیز قابل پیش بینی نیست آدم خوبا همیشه رنگ خوشی رو نمی بینند مخصوصا اگر از جامعه به دور باشی و فک کنی فیلم ها واقعیتن این ضربه بزرگیه

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۰۳ ، ۱۵:۰۴
رقَـیـه ..

چند روزه از آزمون وکالت افتادم درست مثل دو سال پیش که غرق خوندن بودم اما توهم زدن اومد سراغم حالا اما دوباره احساس نا امید خودسرزنشگری برای سالهای گذشته و حتی آدم های گذشته دارم انقد درگیر هزیان عشقی بودم که همیشه این تفکر رو داشتم که یه نفره عاشقمه و همه کار برام می کنه و این بخاطر این بود که به مغزم شوک روانی وارد شده بود برام دعا کنید هرچه زودتر خلاص شم 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۰۳ ، ۱۸:۳۵
رقَـیـه ..

ولی اینکه میگن وقتی نا امید بشی و به خدا توکل کنی کارت درست میشه و مشکلت حل میشه چرا برای من صدق پیدا نمی کنه بغض توی سینم دیگه امشب ترکید و خودشو نشون داد الان دیگه قلبم منتظر معجزته خدا جون منتظره

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۰۳ ، ۰۰:۲۴
رقَـیـه ..

دارم دنبال کار می گردم تا حالا ... نه جا واسه مصاحبه رفتم اما یا اونا گفتن باهات تماس می گیریم و دیگه تماس نگرفتن:) یا من خوشم نیومده و قرار بوده بررسی کنم و بهشون خبر بدم و خبر ندادم نمیدونم هرجا میرم نمیشه یه جای کار می لنگه ولی خب میگردم تا بالاخره مورد علاقه خودمو پیدا کنم نا امید نمیشم.

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۰۳ ، ۱۶:۲۲
رقَـیـه ..

یه جوری تنهام که هیشکی باورش نمیشه فک نمی کردم زندگی ساده من انقد بالا پایین داشته باشه شبایی که از غصه از استرس از نبود بغل تاب آوردم اما اینا درس زندگی بود واسم این همه اتفاق تا زمانی هم که ازشون عبرت نگیری تکرار میشن اما من حقم این نبود باید یه جور دیگه برام رقم می خورد

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۰۳ ، ۰۰:۱۴
رقَـیـه ..

این همه وقت گذشته. روز. ماه.سال.. هنوز همون نقطه م 

دلم برات خیلی تنگ شده کاش بدونم چقدر بهم وابسته ای بدونم کجایی دقیق کاش اینجا بودی سرمو سر میدادم تو فضای بغلت غرق می شدم توی بغلت کاش به حرفم گوش بدی.. چی میشه جادو جنبل بلد بودم یه انگشت میزدم بهت من چرا باید همه زندگیم توی تو خلاصه بشه چرا اصن اومدی تو زندگیم 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۰۱ ، ۰۱:۱۷
رقَـیـه ..

انقد دوست دارم یه تحول عظیم بیاد ... یه عالمه خبرای خوب.. جدید.. بکر .. اندازه .. بیاد تو دلم:)

مثلا ... دارم فکر می کنم به این که چی بیاد که خوشحالم کنه! اما من که به همه چی رسیدم پس چی میتونه خوشحالم کنه!؛!!!

من ذهنم آروم و قرار نداره و امواج زندگیم پر تلاطمه ای کاش یه آرامشی وارد قلبم بشه که تا حالا حتی سراغم نیومد. آمین.. آمین.. هزاران باد آمین

۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۹ ، ۰۱:۰۹
رقَـیـه ..

ناشکری نمی کنما نه اما شما جای من نیستید یکی از مغز داره ضربه میخوره یکی از قلبش یکی از رفتار خودش یکی از باورای غلطش. اما خوب من به قول همتون ذهنم خرابه افکارم کهنه و منفیه خب چی کار کنم دست خودم نیست من زود رنجم من کودکی نکردم، هم بازی نداشتم... درست و حسابی بغل نشدم همیشه حبس خونه بودم‌‌.. شهرمو نگشتم .. کسی رو نداشتم وقتی سردم میشه بغلم کنه.. من تنها بودم وقتی یکی میزد تو دهنم کسی نبود یادم بده برم از حق خودم دفاع کنم ۲۰ و خورده ای سال سن دارم اما حس می کنم هنوزم پنج سالمه و دختر همسایه داره مسخرم می کنه و به لباسای پاره پورم هر هر می خنده ... وقتی چیزایی رو می بینم از محبتای آدما می گرخم حسودیم میشه چون خودم تا حالا اینا رو لمس نکردم 

آدمای حسود خطرناکن میدونم اما چی میشه که حسود میشن؟

من دارم تاوان چیو میدم ؟

چرا نمی تونم خودمو بسازم؟

چرا خدا یه راهی نمیذاره جلوم؟

چرا مدام خودمو سرزنش می کنم چرا آخه ؟

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۹ ، ۱۶:۰۶
رقَـیـه ..

یه لحظه هایی که به گذشته میری و غرقش میشی اونم کی؟ وسط تلاش کردنات واسه ی رسیدن به هدف مقدست.. بعد یه هو از بچگی تا الآن خودت رو مرور می کنی. یاد چی بیوفتم خوبه؟ یاد نشدنا.. نشدن ها.. هی درجا زدن ها و نرسیدن ها.. هی دویدن و تنهایی. همش تو حصار یکه زندانی بودن .. بعد هندزفری و با شدت می کشی بیرون از بین لاله گوشت .. آروم ته دلت زمزمه می کنی این دفعه هم نمیشه، بازم سرابه و سراب بازم تو زمینی حرکت می کنی که فقط داری دور خودت می چرخی. نه حرکت واقعی...

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۹ ، ۰۰:۰۴
رقَـیـه ..

خیلی عجیبه، خیلییی عجیبه!

کاش زودتر میفهمیدم انقدر دیر بهش پی بردم که دیگه نمیشه دست به دامان خود مستجاب دعا شد. 

من به یه قانون صد در صدی پی بردم بهش میگن: داده ات را شکر، نداده ات حکمت! این داره میگه چیزی از خدا نخاین تا خودش بهتون چیزی رو بده که میدونه برات بهترینه نه بالاترین. خدا وقتی چیزی بهت نمیده چون یا برای اون واقعا آفریده نشدی یا ظرفیتت هنوز پایینه. من به هر چیزی که فکرش رو کردم بدون نقص بدون ذره ای کسری دست دراز کردم و برش داشتم. اما .. هیچ وقت راضی نبودم چون با اینکه بالاترین هس اما بهترینه من نیست. خدا همونی رو بهت عطا می کنه که ازش درخواست داری .. میدونی قسمت به نظر من فقط در یک صورت به واقعیت تبدیل میشه که فقط خدا بخواد و تو وسط خواستن خدا دکلمه نخونی و بذاری هر وقت خواست زندگیت رو هی بالا پایین کنه. وگرنه قسمتی که خودمون داریم ورقش میزنیم و داریم هی ازش میخایم اون جوری که ما دوست داریم بچرخه قسمت نیست. این قانون صد در صد و دارم مدام تو گوشم میخونم که تکرارش نکنم دوباره. خداجون هر جور تو دوست داری و میدونی چی واسم خوبه و در نظر گرفتی برام مهیا کن و بهم بده...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۹ ، ۲۳:۰۱
رقَـیـه ..

تجربیات زندگی، راه و روش و قوانین روزگار گاهی یه جوری برای بعضی ها رقم میخوره که آدم پیش خودش فکر می کنه مگه طرف چقدر توی زندگیش کسی رو نا امید کرده و خلافی یاد دیگران داده که به این اوضاع آشفته مغلوب شده... میدونم یه سری خوبی هاست ... که عاقبت زندگی رو به خیر می کنه  البته تعریف من از خوبی اینه که مروج بدی کردن نباشی مثلا این بدی هم میتونه این بشه که جایی باشی که لایق انسانیت نباشه و بانی شر باشی.. 

فقط کافیه از خدا تمنای کمک کنی ..که بانی شر نباشی.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۹ ، ۲۲:۱۹
رقَـیـه ..

فکر می کنم دیگه این سبک حرف زدنم تکراری باشه. آره هرشب .. که چشمامو رو هم میذارم به این امیدم و به این دخیل ام که دیگه صبح بیدار نشم لا اقل برای چند ماهی .. اما دوباره صبح میشه دوباره بیدار میشم و رویای مردنمو هر شب مجسم می کنم اما مرگ هم به این آسونیا نیست، باید موقعی که جون میدم همه وحشت این چند ساله پرگناهمو پس بدم خیلی میترسم نکنه اون دنیا هم مثل این جا پر از نومیدی باشه...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۹ ، ۰۲:۲۱
رقَـیـه ..