روی پل دخترکی بی پاست

روی پل دخترکی بی پاست

ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﮔﺮﺍﻥﻗﯿﻤﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻠﺴﺎﺕ ﻣﻬﻢ، ﻭﺍﺑﺴﺘﻪﺍﻡ. ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺟﻌﺒﻪﯼ ﺁﺑﺮﻧﮓ ﺑﯽﺧﺎﺻﯿﺘﯽ ﮐﻪ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﮐﻮﺩﮐﯿﻢ ﺍﺳﺖ ﺩﻟﺒﺴﺘﻪ.
ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽﻫﺎ ﺭﺍ
ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﻭﺍﻟﺪﯾﻦ ﻣﯽﺁﻣﻮﺯﻧﺪ ﻭ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ،
ﺍﻣﺎ ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽﻫﺎ ﺍﻧﻌﮑﺎﺱ "ﺧﻮﺩ ﻭﺍقعی من" ﻫﺴﺘﻨﺪ...

محمدرضا شعبانعلی



تا حالا شده از یکی که خیلی بهتون نزدیکه و باید همیشه وجودشو بپذیرید چون مجبورید. انزجار داشته باشید؟ یکی که همیشه دست میذاره روی نقطه ضعفاتون و از روی حماقتش شوخی می کنه و در برابرش هیچ انگیزه ای برای صحبت کردن ندارید و باعث شده هر جایی که اون باشه براتون جهنم بشه؟ مدامم بهش فکر کنی هر چقدرم که فرار کنی از فکرش. دوما اصلا ازش خوشت نیاد ؟ بساطیه برای خودش!

چه کار کنم؟

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۷ ، ۱۳:۴۷
رقَـیـه ..

کاش به جای تحمل کردن این زندگی وحشتناک میشد مرد. از اون مردن هایی که برات مهم نیست بعد مرگت کسی هم گریه می کنه یا نه. کاش میشد به جای کشیدن زوری هیبتت روی هستی  یه هویی مرگ بیاد خفتت کنه. کاش خودکشی کردن گناه ابدی نبود. کاش می شد مرد ولی دیگه اذیت نشد. کاش

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۷ ، ۲۱:۱۹
رقَـیـه ..

اگه هیچ کاریو تو این دنیا بلد نباشم در عوض تو چیدن کلمات جورواجور کنار همدیگه ٱستادم:/  تنها جایی که آرومم می کنه یه جای نسبتا تاریکه که بتونم بنویسم از همه چیز و همه حروفی که آزرده ام کردن .. حتی وقتی انقد خوشحالم  نمی تونم با زبونی که تو دهنمه به همه ابراز خوشحالی کنم هم. من تو نوشتن اتفاقات تاریخی و احساسی فوق ماهرم تو وصف کردن احوالاتم اما همینایی که دارم مینویسم رو نمیتونم بیان کنم . خوب یادمه از همون بچگیام که یاد گرفتم انشا بنویسم دفترچه خاطراتی بهم زدمو و دیگه لام تا کام از احوالاتم و راست و دروغ و شیطنتام به احدی حرفی نزدم! دیگه رفته رفته صدامو فراموش کردم.. همه عالم و آدم به به می کردن که چقدر بچه سربه راه و مؤدبی ام. کم کم حرفی برای گفتن به نزدیکام پیدا نکردم و حتی حرف زدن باهاشون برام سخت و طاقت فرسا شد، هیچ لذتی با هم صحبتی دفترم پیدا نمی کردم. دیگه اگه روزی یه خط نمی نوشتم روزم شب نمی شد. اما با همه این ها حرف زدن و یاد نگرفتم و فقط عین مونگلا لبخند میزنم

همیشه باید بنویسی تا آروم شی، تا کسی قبل از تموم کردن حرفات قضاوتت نکنه تا ایطوری آروم شی...

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۷ ، ۰۱:۱۹
رقَـیـه ..

تنهایی شاخ و دم نداره.. همین که بدونی کسی منتظرت نیست تا باهاش شام بخوری و وقتی برای مدتها پیدات نیست دلتنگت نشه و بهت زنگ نزنه. تنهایی ها تعریف پیچیده ای ندارن. تنهایی مثه اون تیکه پلکه که تازگیا به اون تیک مبتلا شدی اذیتت می کنه اما رهات نمی کنه و باهاش کنار اومدی.

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۷ ، ۰۰:۵۹
رقَـیـه ..
بیاید یه کار{جدید} انجام بدیم. مثلا عصبانی بشیم و داد بزنیم، شده خودزنی کنیم... یا حتی بد دهنی کنیم و الکی ادای آدمای همیشه مؤدبُ  متین رو در نیاریم. خودِ خودمون باشیم، حالا نه اینکه همیشه عصبانیتمونُ  بروز بدیم که آره مثلا میخام خودم باشم،نه ولی لزومی نداره همیشه و هر جایی سکوت کنیم که کسی دلش نشکنه یا حرمتارو حفظ کنیم . بعضی وقتا تا یه چیزی از بین نره و نشکنه بعدی به وجود نمیاد. نه هرشکستنی درسته و نه هر عصبانیتی و داد زدنی.
من الانه مختارم وقتی کسی بِم {بد دهنی} می کنه منم همین کارو بکنم اما این عصبانیته درست نیس، ولی میتونم به جایِ این طرز عملکردم با تمام قوا و عصبانیتم دندون قریچه برم و رنگ رُخسارم سرخ بشه و تند تند نفس بزنمُ و نگاهِ پُر انزجارمُ بهش بدوزم و لبخند تمسخرامیزی تحویلش بدم و بگم جواب ابلهان خاموشی ست و از صحبت کردن با آدم جاهل بیزارم 
یاتو اشتباه می کنی یا من. ولی اگه هر دوی ما سکوت کنیم که مثلا نشون بدیم چقدر مؤدبیم فقط سر خودمونُ شیره مالوندیم.



۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۷ ، ۲۲:۲۴
رقَـیـه ..

مثل چایی که شاخه نبات داره. مثله ماکارونی که ته دیگه سیب زمینی داره. مثل انار که گلپر داره و آبی که تگرگ داره و شله زردی که دارچین داره .. و عین من که تو رو دارم و مثل زندگی که عشق داره. پیدا نمیشه، نه واسه ی من نه تو همزادی پیدا نشده وگرنه تقدیر ما رو به هم وصله نمیزد کنار تو که هستم قشنگترین لبخندای دنیا هم به گردم نمیرسه « ما » قرار هس مثل لب و لبخند و گل و بلبل باشیم، وقت هایی که من از دنیا و آدماش دلگیرم تو بخندی و بخندم و روزایی که گره به پیشونیت زده میشه من بگردمو و بگردی. ما قرار هس بی محابا به گوشه کنایه های آدم ها برای خودمان خوش بگذرانیم  برای راضی نگه داشتن دل همدیگرمان قول بدیم تو مواظب قلب و احساس و عاطفه من باشی و من مراقب اعتماد و احساس و قلب تو باشم


+مگه چقدر میخای زندگی کنی که مراقب هم نباشیم

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۷ ، ۲۳:۴۴
رقَـیـه ..

ویژگیهای شخصیتی سوداوی مزاج ها

سوداوی مزاج ها اغلب ساکت، منزوی و درونگرا هستند و مایل به تنهایی، گوشه گیرى و گریز از اجتماعند خشک و جدی بوده و کمتر شوخی می کنند. از سر و صدا بیزارند.

سوداوی مزاج ها افرادی دقیق، منظم، دوراندیش و محاسبه گر هستند. اهل قانون و حساب و کتاب بوده و به برنامه ریزی در همه کارها معتقدند. علاقمند به حسابگری و مسائل فنی و برنامه ریزی هستند و به جزئیات توجه بسیار می کنند، که این موضوع برای انجام کارهایی که نیاز به موشکافی و دقت و توجه زیاد دارد، مناسب است و افراد سوداوی در این گونه مشاغل موفقند. مانند ساعت سازی، تعمیر وسایل، نویسندگی، جراحی چشم و مشاغل حساسی که انرژی کمی نیاز دارند. اهل توصیف و تفسیر مسائل بوده و داستان نویسان خوبی هستند. استعداد مفسری و تاریخ نگاری و روزنامه نگاری را دارند. در ادارات و محیطهای کارمندی، غلبه با سوداوی هاست و معمولا یکدیگر را می پایند. بازپرسهای خوبی می شوند و در بین این افراد سیاستمداران زیادی یافت می شود.

افرادی کم احساس و منطقی بوده و زیاد اهل معنویت نیستند. کنجکاو و همه سو نگرند و در تصمیم گیریها همه جوانب را در نظر می گیرند. به اندازه ای ریزبین هستند و در جزئیات غرق می شوند که از کلیات غافل می مانند. علاقه به کارهای ظریف و هنری دارند. میانه رو و محتاط و کمی ترسو بوده و ریسک پذیر نمی باشند. امانت داران خوبی هستند و خیانت نمی کنند.
بی حوصله و کم انرژی بوده و تاب و تحمل آنان کم است. زود خسته می شوند و ظرفیت کمی دارند، به همین دلیل گاه فعال و گاه خاموشند. کمی عجول بوده، زود تصمیم می گیرند و سرعت عملشان بالاست، اما استقامت پایینی دارند. گاه سریع بودن سوداوی ها به خاطر بی حوصلگی شان است که می خواهند کارها را زود به انجام رسانند.

منبع،گوگل
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۷ ، ۲۲:۲۱
رقَـیـه ..

زمان میبره بعضی چیزهارو درک کنیم و به دیگران هم یاد بدیم و بازهم زمان میبره که بتونی هضمش کنی و برای خودت طرح کنی که بله همیشه... همیشه ... معمای دفتر روزگار درست از اون اوج درموندگی طرح میشه. یه کرداری، حرفهایی، آرزویی دیگه اون نو بودن قبلا رو برات نداره از کهنگی به عتیقه تبدیل میشه و حتی این آرزوهه انقد توی روزمرگی دیگران مهمه و حسرت بدست آوردنش رو دارن اما برای تو فقط یه خاطره از آرزوته و اصلا بهش فکر هم نمی کنی و عاقبت همین جایی که هستی و ایستادی و به آرزوهای جدید فکر می کنی و به چیدن همزمان به وقوع پیوستن تک تک شان نگاه می کنی ، آرزوی کهنه ای که نوی بقیه است برات شکوفا میشه و میوه میده.

همیشه... همیشه... نقطه پایان اول راه است.

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۷ ، ۱۲:۱۴
رقَـیـه ..

من یک جایی خواندم که همه ی خودت را خرج کسی نکن، مقداری از خودت را نگه دار برای روزهایی که جز خودت کسی را نداری و نمی توانی داشته باشی. جایی که فقط خودت و خدا با هم تنها می شوی، من همیشهِ خدا تمامِ حالُ روزم را وقف می کردم آن هم نه برای اهلش، برای نا اهلش. طوری خودم را برایشان ورق میزدم که نفسم کم می آورد. آنقدر تمام شدم که ذره ای از خودم برایم باقی نمانده، شنیدی که می گویند خسته شده ام؟ حسی برایم نمانده، طاقتم طاق شده ؟ 

قبل از آنکه حوصله تان ته بکشد و زلالی تان هدر برود آهسته و با درایت خودتان را نصف کنید، نصف دیگرِ خودتان، مالِ خودتان است. حریم خودتان را نگه دارید

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۷ ، ۲۲:۵۶
رقَـیـه ..

بعد از اینکه پا به این دنیا میذاریم دمِ گوشمون ندای اذان رو زمزمه می کنند تا اسم انسانیت جلوه گر تر بشه، تاحریم خدا رو نگه داریم .. رفته رفته نماز خون می شیم، روزه می گیریم و پا به مسجد میذاریم، تربیت شیعه می شیم. مدام گوشزد می شنویم که مؤمن باشیم. اما همه اش فکر می کنیم شخصی که قرارِ مؤمن تربیت بشه باید نمازشب خوان و ذکر خوان ماهری باشه و پدر و مادرش هلال خور واقعی باشه، بعضی ازمون فکر می کنند که ظاهر آدمها چه بسا شکل حرف زدن و حتی نگاه کردن آدما درون واقعی اونها رو به نمایش میذاره. 

به نظر من انسانیت و شأن هر آدمی به هر میزانی فقط نزد خدا اندازه گیری میشه و هر آدمی ظرفیت وجودی انسان بودن رو داره به شرطی که همه جانبه و ریشه ای تربیت بشه و رشد کنه. 


# همه ما مخلوق خداوندیم، ذات اشرف مخلوقات رشد پذیره.

۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۷ ، ۰۱:۴۰
رقَـیـه ..

راستشو بخای دلاورم من بلد نیستم قهر کنمُ وقتی هم ادای آدمای قهقرو رو در میارم نمیدونم چطوری بعد از نُه روزُ نصفی بانه جور کنم و راه آشتی رو باهات باز کنم. هی .. امان از بلد نبودن. نکه سخت باشه یا بخاطر خوب بودنُ پر جذبه بودنت باشه که من جلوی رویِ تو به تته پته بیوفتمُ نتونم ازت معذرت خواهی کنما، نه.. ولی خُب مادر آدم که به دخترش اینجور چیزارو یاد نمیده 

ما بلد نیستیم بعضی چیزارو میدونی خب یادمون ندادن که 


۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۷ ، ۲۲:۲۴
رقَـیـه ..

.

از یک جایی به بعد اشتیاق رنگ می بازه چون به هدف اصلی زندگیت رسیدی و حالا دیگه انگیزه ای برای بهتر شدن نداری

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۷ ، ۱۴:۵۳
رقَـیـه ..