روی پل دخترکی بی پاست

روی پل دخترکی بی پاست

ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﮔﺮﺍﻥﻗﯿﻤﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻠﺴﺎﺕ ﻣﻬﻢ، ﻭﺍﺑﺴﺘﻪﺍﻡ. ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺟﻌﺒﻪﯼ ﺁﺑﺮﻧﮓ ﺑﯽﺧﺎﺻﯿﺘﯽ ﮐﻪ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﮐﻮﺩﮐﯿﻢ ﺍﺳﺖ ﺩﻟﺒﺴﺘﻪ.
ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽﻫﺎ ﺭﺍ
ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﻭﺍﻟﺪﯾﻦ ﻣﯽﺁﻣﻮﺯﻧﺪ ﻭ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ،
ﺍﻣﺎ ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽﻫﺎ ﺍﻧﻌﮑﺎﺱ "ﺧﻮﺩ ﻭﺍقعی من" ﻫﺴﺘﻨﺪ...

محمدرضا شعبانعلی



عنوان نداره

جمعه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۹، ۱۰:۳۹ ب.ظ

broken heart میدونی اصل مطلب چیه ؟؟ اصل مطلب اینه که یا آرزوها انقد تو مشتت اند که درکشون نمی کنی لعنتی ها رو ... یا از بس نداریشون هی خود خوری می کنی. به هر چیزی و هر جایی فکر کنی میرسی و برعکس  وسط بعضی کارایی که انجام میدی و تصمیماتی که می گیری خدا میزنه وسط نقطه ضعفت. 

نمیدونم حکمتش چیه که آدمیزاد همیشه یه طرفه دلش راضی از شرایط فعلیش نمیشه. 

میشه ؟ یعنی میشه دیگه این شرایط کوفتی تموم بشه و دیگه بجای فرار کردن از خیالات خودمو تو خواب غرق نکنم؟

من مثال یه سرباز پیاده و درمانده ای شدم که به جای اینکه بره سراغ زندگیش ترجیح میده بهانه بیاره و مرخصی نگیره و اضافه خدمت بگیره.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۹/۰۶/۲۱
رقَـیـه ..

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">