روی پل دخترکی بی پاست

روی پل دخترکی بی پاست

ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﮔﺮﺍﻥﻗﯿﻤﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻠﺴﺎﺕ ﻣﻬﻢ، ﻭﺍﺑﺴﺘﻪﺍﻡ. ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺟﻌﺒﻪﯼ ﺁﺑﺮﻧﮓ ﺑﯽﺧﺎﺻﯿﺘﯽ ﮐﻪ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﮐﻮﺩﮐﯿﻢ ﺍﺳﺖ ﺩﻟﺒﺴﺘﻪ.
ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽﻫﺎ ﺭﺍ
ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﻭﺍﻟﺪﯾﻦ ﻣﯽﺁﻣﻮﺯﻧﺪ ﻭ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ،
ﺍﻣﺎ ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽﻫﺎ ﺍﻧﻌﮑﺎﺱ "ﺧﻮﺩ ﻭﺍقعی من" ﻫﺴﺘﻨﺪ...

محمدرضا شعبانعلی

اینستا: roqaye _kargar76



پربیننده ترین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «چشم های مشی داشت» ثبت شده است

چشم ها دنیای خودشان را دارند بعضی هایشان درشت و بعضی ریزنما. چشم های بعضی از سخن پر است و پر از معناست

 

نمیدانم این تصور درست است یا غلط اما کسانی که واقعا دلی عاشق یکدیگرند می توانند بدون حتی کلمه ای که به زبان جاری کنند با چشم هزاران معنای کلمات را منتقل کنند می توانند دلخوری.. غم.. سوال و جواب بفهمانند. اگر بتوانی حرف های کسی را از چشم هایش بخوانی می توانی ادعا کنی که دلبسته ی او هستی چشم ها دنیای خودشان را دارند دوست من!

 

به قول شاعر که می فرماید:

 

چشم های شرقی تو را به تقلید از خاورمیانه آفریدند؛ پر التهاب... اندوهگین... خسته و زیبا🌱

 

خیلی وقت بود دست به قلم نشده بودم

 

برای من پیش اومده حرف زدن با چشم البته اگر توهم نباشه: دی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۰۳ ، ۱۹:۲۸
رقَـیـه ..

به ستون تکیه دادم به بهانه ای آوردمش روب رویم که بشیند،

 چشم هاش مشی بود یک فیروزه هم دور انگشتش .

دستش را برد توی کاسه انار؛ مشت کوچکی توی هوا، معلق انار به دهان می گذاشت...پرسیدم:کلاس چندمی؟...درحال قورت دادن گفت:می خام برم دوم .. یک کمی هم تپل بود.صدایش هم تپل میزد. نگاهش لبریز خجالت... بلند شدم  که ببوسمش یک هو رنگش قرمز شد. او می دوید و من می دویدم دور ستون...محمد هم خنده اش را نتوانست نگه دارد.یک بار هم توی کوچه دیدمش.لباس زیر و یک شلوارک پوشیده بود. ظهر سوز کسی در کوچه نبود .

پشت در خانه شان گیر کرده بود. من را که دید هی خودش را به دیوار می کشید که قایم شود 

می خواست برود توی سیمان های دیوار

وقتی با آن قیافه دیدمش خیلی خنده ام گرفت.

یاد بچگی خودم که صد برابر او حیا داشتم افتادم...

۸ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۵ ، ۰۹:۰۱
رقَـیـه ..