کارتان را آغاز کنید، توانایی انجامش بدنبال می آید .
۱۶ بهمن ۹۴ ، ۱۹:۴۶
خیلی چاق بود،پای تخته که میرفت کلاس پرمیشد از نجوا،تخته را که پاک میکرد،
بچه ها ریسه میرفتند و او باصورت گوشتالو و مهربانش فقط لبخندمیزد.
آن روز معلم با تاخیر وارد کلاس شد،کلاس غلغله بود.
یکی گفت اجازه؟
گلابی بازم دیرکرده
و
شلیک خنده کلاس را پر کرد :
معلم برگشت،چشمانش پر از اشک بود ، و آرام و بیصدا
آگهی ترحیم را بر سینه سرد دیوار چسباند ...
..