روی پل دخترکی بی پاست

روی پل دخترکی بی پاست

ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﮔﺮﺍﻥﻗﯿﻤﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻠﺴﺎﺕ ﻣﻬﻢ، ﻭﺍﺑﺴﺘﻪﺍﻡ. ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺟﻌﺒﻪﯼ ﺁﺑﺮﻧﮓ ﺑﯽﺧﺎﺻﯿﺘﯽ ﮐﻪ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﮐﻮﺩﮐﯿﻢ ﺍﺳﺖ ﺩﻟﺒﺴﺘﻪ.
ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽﻫﺎ ﺭﺍ
ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﻭﺍﻟﺪﯾﻦ ﻣﯽﺁﻣﻮﺯﻧﺪ ﻭ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ،
ﺍﻣﺎ ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽﻫﺎ ﺍﻧﻌﮑﺎﺱ "ﺧﻮﺩ ﻭﺍقعی من" ﻫﺴﺘﻨﺪ...

محمدرضا شعبانعلی



۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نظر دهی آزاد برای این پست» ثبت شده است

داشتم می رفتم و تو جلویم را گرفتی...خواستم بگویم اما نذاشتی..حتی نذاشتی اشک های ماسیده شده ی هرشبم را دست نزنم...داشتم می رفتم اما تو جلویم سبز شدی ...سبز شدی تا دستهایت را بگذاری زیر بغضم و خفه اش کنی...حتی آن روز که دیدمت و روی درخت برایم دست تکان می دادی دعا می کردم ای کاش شاخه های درخت چشم هایت را از بن نابود کند...آمده ام بگویم ..بگویم که چمدانم را بسته ام ...می خواهم این بار تنها بروم، و ته آن اتوبوس خالی بنشینم...جمع بشوم توی خودم بدون تو...

تویی که هر وقت خواستم خودم باشم جلویم را گرفتی و علف هرز من شدی...آخرین حرف را بزنم و بروم 

تو من وجودم بودی،تو خود من بودی.. اما دریغ از بی وجودی خودم...

حالا که وسط خط ایستاده ام و برای همیشه از تو جدا می شوم

 از ته دلم آه می کشم که چقدر برایم مهم بودی و چقدر ثانیه ها از دستهایم ربوده شد...

خدافظ تو


۲۴ نظر موافقین ۱۱ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۵ ، ۱۸:۴۴
رقَـیـه ..