روی پل دخترکی بی پاست

روی پل دخترکی بی پاست

ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﮔﺮﺍﻥﻗﯿﻤﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻠﺴﺎﺕ ﻣﻬﻢ، ﻭﺍﺑﺴﺘﻪﺍﻡ. ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺟﻌﺒﻪﯼ ﺁﺑﺮﻧﮓ ﺑﯽﺧﺎﺻﯿﺘﯽ ﮐﻪ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﮐﻮﺩﮐﯿﻢ ﺍﺳﺖ ﺩﻟﺒﺴﺘﻪ.
ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽﻫﺎ ﺭﺍ
ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﻭﺍﻟﺪﯾﻦ ﻣﯽﺁﻣﻮﺯﻧﺪ ﻭ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ،
ﺍﻣﺎ ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽﻫﺎ ﺍﻧﻌﮑﺎﺱ "ﺧﻮﺩ ﻭﺍقعی من" ﻫﺴﺘﻨﺪ...

محمدرضا شعبانعلی



۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دیدن نویسنده ی زندگی ام» ثبت شده است

تا اون موقع معنای لب خند تلخ رو نمی فهمیدم، تا اینکه وقتی بعد از قرن ها از پشت پنجره ظاهر شد، از شدت تعجب و خوشحالی به حد فوران رسیده بودم .. باید دیدن بهترین نویسنده زندگیم خیلی عالی باشه .. اما همه ی اون شوق و شور در ثانیه جون دادن.. چه صورتی داشت .. چقدر صورتش یعنی سوخته بود؟ اون شب لبخند تلخی رو تجربه کردم که خیلی آزارم داد.

پی نوشت: روزتون مبارکه دانشی ها
۱۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۵ ، ۲۱:۰۶
رقَـیـه ..