روی پل دخترکی بی پاست

روی پل دخترکی بی پاست

ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﮔﺮﺍﻥﻗﯿﻤﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻠﺴﺎﺕ ﻣﻬﻢ، ﻭﺍﺑﺴﺘﻪﺍﻡ. ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺟﻌﺒﻪﯼ ﺁﺑﺮﻧﮓ ﺑﯽﺧﺎﺻﯿﺘﯽ ﮐﻪ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﮐﻮﺩﮐﯿﻢ ﺍﺳﺖ ﺩﻟﺒﺴﺘﻪ.
ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽﻫﺎ ﺭﺍ
ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﻭﺍﻟﺪﯾﻦ ﻣﯽﺁﻣﻮﺯﻧﺪ ﻭ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ،
ﺍﻣﺎ ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽﻫﺎ ﺍﻧﻌﮑﺎﺱ "ﺧﻮﺩ ﻭﺍقعی من" ﻫﺴﺘﻨﺪ...

محمدرضا شعبانعلی



شب های بارونی

سه شنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۵، ۰۴:۱۱ ق.ظ

بارونهایی که همیشه توام با رعد و برق میومد برای من مثله حکم یک فراخوان بود،بدون چتر زیر این آلاچیق ها دقیقه هایی می ایستادم و بعد که بارون شدت کمتری می گرفت کفشهام رو در میاوردم و انتهای مسیر رو تا انتها می رفتم؛ از کنارم که رد می شدند نگاه سر تا سر تعجب برانگیزشون رو به من پیشکش می کردند.وقتی سرمو میاورم بالا گنبد طلایی آقا رو می دیدم.. اون شبای بارونی که همه دنبال یه سرپناه بودند و بدو بدو سمت ماشین ها حرکت می کردند.

من میرفتم حـرم . . .

تنـهایی . . .

پـیاده . . .

عاشـقانه . . .

چقدر می چسبید به پوست و استخوون آدم...




--نمیدونم ولی بعضی وقت ها ازین دست پست ها رو می طلبم

آخه  نـور  دارن...برکت میدن...



موافقین ۸ مخالفین ۰ ۹۵/۰۶/۰۲

نظرات  (۲۴)

بله خیلیم متبرکن... التماس دعا
پاسخ:
خیلی ینی چقد..
۰۲ شهریور ۹۵ ، ۰۹:۲۶ مهرداد طارقلی
احسنت...
پاسخ:
:)
چه حس و حال خوبی
پاسخ:
تجربه کنید خیلی حس خوبیه
خیلی دلم میخواست منم نزدیک حرم بودم....:(
پاسخ:
فدای دلت بشم
فوق العاده بود این پست.
پاسخ:
فوق العاده می خونید
پس همجوار امام رضایی
سلام مارو برسون 
پاسخ:
مهم دله که نزدیک باشه..وگرنه فرسنگها فاصله که چیزی نیست
خوشا به احوالت :)
پاسخ:
:)
۰۲ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۵۱ محمد حسین صادقی
عالییییییییییییی
واووووووو خوش بحالتون التماس دعا
پاسخ:
التماس دعا رو آدم فراموش می کنه.ولی باشه چشم
چه حس شیرینی
پاسخ:
شیرین
۰۲ شهریور ۹۵ ، ۱۶:۳۷ دردنوشته های جوانی ام
اون شبای بارونی که همه دنبال یه سرپناه بودند و بدو بدو سمت ماشین ها حرکت می کردند.

من میرفتم حـرم . . .

تنـهایی . . .

پـیاده . . .

عاشـقانه . . .

چقدر می چسبید به پوست و استخوون آدم...

ف.وق العاده.... آخ چه حسی داره این کلماتی چند...^_^
بسی لذت بردم
واقعا زیبا بود...
ممنون که دنبالیـــد مرا ^_^
مرا هم دنبال شما !
خخخخ
پاسخ:
چ بمب مثبتی:)
زیبا خوندید

خیلی حس خوبیههههه
التماس دعااااااا
پاسخ:
:I
هوای امام رضا رو کردم...خیلی حس خوبی داشت این پست
اخرین باری که رفتم 2 سال پیش بود بهمن ماه که حتی اب فواره ها هم یخ بسته بود و شب قبلش برف اومده بود.
دعا کن برای ما
یاعلی
پاسخ:
برف! دو سال پیش! انشالا دوباره آقادعوت کنه
ان شاالله قسمت ماهم بشه
پاسخ:
انشالا
چه حس خوبی داشت نوشته ات
پاسخ:
خوشحالم که حس خوبی داری
حس خیلی خوبی بهم دست داد :-)
پاسخ:
:-)
هدر عکس پنجره های مسجده؟
پاسخ:
نمیدونم
التماس دعا
پاسخ:
؛)
۰۳ شهریور ۹۵ ، ۱۹:۴۴ سیّد محمّد جعاوله
عالیست
پاسخ:
:)
اصلا خودِ خوشبختیه نزدیک امام رضا بودن

التماس دعا:)
پاسخ:
:]
 بــ چشم
اومدی؟؟؟؟ :)))))))) خوشحالم دوباره می بینمت دوست جان :)

این پست عالیه...چه حسی...
پاسخ:
بله اومدم:)
چه حسی...
سلام
زیارت قبول ... من را هم هوایی کردی! دلم مشهد می‌خواد
پاسخ:
سلام
آقا بطلبه انشالا
بسیار قشنگ و زیبا
موفق باشید 
پاسخ:
:)
۰۶ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۱۲ محمد موحدسرشت
سلام بر شما
بسیار زیبا بود
قسمت همه عاشقا ان شاالله
ممنون از مطلب زیبای شما
یاحق
پاسخ:
ممنونم.

همیشه مانا باشید

منم الان خیلی وقته یه خیابون خلوت منتهی به حرم میخام که وقتی دارم سمتش میرم کسی بهم تنه نزنه یا آدرس ازم نپرسه یا...توو حال خودم باشمو  بارون هم بباره و خیس بشم.فکر کنم شبیه گربه های اب کشیده بشم.بعد همه چی عاشقونه بچسبه به پست و استخونم و زمان همونجا متوقف شه.کاش میشد

زیبا بود.ممنون

پاسخ:
بله خیلی بارون و خلوتش می چسبه،امیدوارم ولی آب کشیده نشین :-)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">