روی پل دخترکی بی پاست

روی پل دخترکی بی پاست

ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﮔﺮﺍﻥﻗﯿﻤﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻠﺴﺎﺕ ﻣﻬﻢ، ﻭﺍﺑﺴﺘﻪﺍﻡ. ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺟﻌﺒﻪﯼ ﺁﺑﺮﻧﮓ ﺑﯽﺧﺎﺻﯿﺘﯽ ﮐﻪ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﮐﻮﺩﮐﯿﻢ ﺍﺳﺖ ﺩﻟﺒﺴﺘﻪ.
ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽﻫﺎ ﺭﺍ
ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﻭﺍﻟﺪﯾﻦ ﻣﯽﺁﻣﻮﺯﻧﺪ ﻭ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ،
ﺍﻣﺎ ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽﻫﺎ ﺍﻧﻌﮑﺎﺱ "ﺧﻮﺩ ﻭﺍقعی من" ﻫﺴﺘﻨﺪ...

محمدرضا شعبانعلی



سوسک سوسنی مان

سه شنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۳۶ ب.ظ

 با مریم رفته بودیم مسجد محل،سر راه اتفاقا سوسن خانم را هم دیدم،دستم را زدم به پهلوی مریم که خودت را بزن به اون راه،ببینتمان امیر ولمان نمی کند،رسیدیم به در مسجد امیر از جلو پخی کرد و در رفت،مریم پشت سرم بود صدای زینگ کله مان تا عمق وجودمان رفت.سوسن خانم نه سلامی نه علیکی هلمان داد و رفتش داخل.مریم حرصش درامده بود سر همان قضیه باهاش قهر کرد.

راهروی طویل مسجد برق هم نداشت که حداقل جلومان را ببینیم.هر چه بود گذشت..داشتیم می رفتیم طبقه بالا... که امیر محکم از بینمان رد شد اصلا نمیدانم چش بود.مریم خودش را به من چسباند..داد زد سوسک! سوسک!

سوسن خانم چادرش را چپید دورش بدو بدو آمد طرفمان.

صدایش لرزش داشت:کوش کوش سوسک؟

هیچکداممان حرف نمی زدیم چشمهای مریم خیره شده بود به یک نقطه گنگ و نامفهوم؛ دست سوسن خانم را گرفتم:امشب کاریش نداشته باشید گناه داره ها.سوسن خانم هم در جوابم چیزی نگفت.مریم هم همش می گفت بکشش بکشش.سوسن خانم یک نه قاطع گفت:نه امشب شب احیاس بذارید خودش الان میره.بعد هم سوسک بیچاره رفت زیر فرش قایم شد سوسن خانم هم پایش را گذاشت روی اندام سوسک.آخرش نفهمیدیم گناه داشت یانه...سوسن خانم کشتش یا نه؟

فرداش سوسن خانم گفت کار امیر بوده که سوسک آورده بود روی پله ها!بعدش هم به امیر گفته بود قاتل سوسک من بودم امیر هم گفت که به من بگوید خدا هم اون دنیا عین یه سوسک می گیردت زیر عرشش و می کشتت!

و من الان به یک اتهام ناکرده گرفتار شدم!!!


نظرات  (۱۹)

حالا کی گناهکاره؟
پاسخ:
D:نمیدونم.خودتون بگید؟ ب خدا نکشتمش
من که نفهمیدم چیزی.
پاسخ:
مگه معماس!
لپ کلام سوسک بی گناه توسط یک نفر  کشته شده
توضیح بدم بیشتر...؟؟؟
۱۲ مرداد ۹۵ ، ۲۲:۳۰ محمد حسین صادقی
فقط شب حیا سوسک گناه داره؟
پاسخ:
بیشتر گناه داره فک کنم
امیر پسرشه ؟ 
پاسخ:
بله 
این سوسن خانوم فازش چی بوده دقیقا؟! :|
پاسخ:
دقیقا همین تناقضش منو جذب خودش کرده:)
مثل فیلمهای فرهادی پایان باز داشت .. نفهمیدیم سوسک کشته شده زنده است .. گناه داشته نداشته .. 


:)
پاسخ:
:] یه تناقض کوچولو داش هیشکی نفهمید
۱۲ مرداد ۹۵ ، ۲۲:۵۱ مجتبی ب.س.س
 روایت جالبی بود ، چرا آدم ها همیشه از قبول کردن کار خودشان معذورند ؟؟؟ البته نه همه :(
همیشه یک نفر میان همه اتفاقات قربانی می شود آن هم بی گناه 
پاسخ:
تنها کسی ک موضع رو درک کرد شما بودید
تبریک:)
یه مینیمال بود از پیشامدهایی که این روزا زیاد میبینیم...
پاسخ:
اره  ی چیزایی رو نگفتم:)
شاید این روزمره ها کلی درس توش باشه
پله پله...روز ب روز...
سوسک...
حیوانی کوچک اما ترسناک برای دخترا...
پاسخ:
خیلی هم ابهت داره :]
۱۲ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۴۹ محمد خزایی
:-)
پاسخ:
:)
ترسناک نیست لامصب چندشه من که میبینم فرار میکنم خخخ
پاسخ:
چقدم زوورش زیادهآدم با دیدنش روحیه از دست میده:]
جالب بود
ولی ایا خدا مث ما بی رحم میشه؟
نمیشه:)البته سوسک چندش اور ترین موجود دنیاس
پاسخ:
آخ گفتی چندش آورترین موجود دنیا!مارمولک چی؟اونم جزشون هس
۱۳ مرداد ۹۵ ، ۰۲:۰۸ بانوی دلدارم
اتفاقایی ک گفتنش مهم بود همین بود.بقیش روزمرگی هست..وگرنه بالا بلند مینوشتم خسته شی:)

سوسک خیلی ترسناکه..

پاسخ:
بالا بلند!دارم فکر می کنم بالا بلندت چ جوریه!!!
۱۳ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۵۵ مهرداد طارقلی
به نظرم سوسن خانم خیلی مارمولک بوده !
پاسخ:
آفرین ب نکته ظریفی اشاره کردید:)
۱۳ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۴۵ دخترمهتاب ...
اخییییی
پاسخ:
:I
سلام.اتفاق جالبی بود.ناراحت نشید.اشکال نداره گاهی پیش میاد.
پاسخ:
هوف ای سوکس لعنت عامون برتوباد
پاسخ:
الهی آمین
۱۴ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۴۸ سیّد محمّد جعاوله
الهییییییییییی
پاسخ:
کجا؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">