روی پل دخترکی بی پاست

روی پل دخترکی بی پاست

ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﮔﺮﺍﻥﻗﯿﻤﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻠﺴﺎﺕ ﻣﻬﻢ، ﻭﺍﺑﺴﺘﻪﺍﻡ. ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺟﻌﺒﻪﯼ ﺁﺑﺮﻧﮓ ﺑﯽﺧﺎﺻﯿﺘﯽ ﮐﻪ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﮐﻮﺩﮐﯿﻢ ﺍﺳﺖ ﺩﻟﺒﺴﺘﻪ.
ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽﻫﺎ ﺭﺍ
ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﻭﺍﻟﺪﯾﻦ ﻣﯽﺁﻣﻮﺯﻧﺪ ﻭ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ،
ﺍﻣﺎ ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽﻫﺎ ﺍﻧﻌﮑﺎﺱ "ﺧﻮﺩ ﻭﺍقعی من" ﻫﺴﺘﻨﺪ...

محمدرضا شعبانعلی



نون.الف.ٱ.میم.دال

چهارشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۹، ۱۲:۰۴ ق.ظ

یه لحظه هایی که به گذشته میری و غرقش میشی اونم کی؟ وسط تلاش کردنات واسه ی رسیدن به هدف مقدست.. بعد یه هو از بچگی تا الآن خودت رو مرور می کنی. یاد چی بیوفتم خوبه؟ یاد نشدنا.. نشدن ها.. هی درجا زدن ها و نرسیدن ها.. هی دویدن و تنهایی. همش تو حصار یکه زندانی بودن .. بعد هندزفری و با شدت می کشی بیرون از بین لاله گوشت .. آروم ته دلت زمزمه می کنی این دفعه هم نمیشه، بازم سرابه و سراب بازم تو زمینی حرکت می کنی که فقط داری دور خودت می چرخی. نه حرکت واقعی...

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۹/۰۷/۰۹
رقَـیـه ..

نظرات  (۱)

۰۹ مهر ۹۹ ، ۱۰:۴۹ |•° ن.م °•|

شاید راهو اشتباه رفتی!

خیلی وقتا فکر میکنیم صددرصد درسته ولی نیست به خاطر همین فکر میکنیم تباهه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">